دو شعر کوتاه

 

۱)

آی گربه های آواره

از من نترسید

من آن سگی که شما فکر می کنید نیستم.

 

۲)

یه آدم برفی چه آرزویی داره؟

 

آفتاب در نیاد

زمستون تموم نشه

برفا آب نشن.

 

 

 

((آنگاه خورشید سرد شد

و برکت از زمین ها رفت...))

فروغ فرخزاد

 ۱))

 

کلاغ ها آسمان شهر را فرا گرفتند

قصه تمام شد

ما به خانه برگشتیم

-سرود مرز پر گهر از رادیو پخش می شد-

رخت های عزایمان را پوشیدیم

وگریستیم

بسیار گریستیم

به مادر که امیدوار بود

به پدر که باغچه را هر روز آب میداد

 

-دور از تو اندیشه ی بدان

                               پاینده مانی جاودان-

صدایشان از سر و روی شهر می بارید

کلاغ ها دم گرفته بودند

 

پنجره را بستیم

پرده ها را کشیدیم

رادیو را خاموش کردیم

چراغ ها را خاموش کردیم

و در تاریکی

به رختخواب پناه بردیم

 

۲))

 

مردم دور میدان جمع شده بودند

 

مردی که شبیه افلاطون بود

خودکشی کرده بود

ورساله ی جمهوری را

باد

   برگ برگ

              با خودش می برد

 

با سلام:

 

۱)

روزگارم سپید که نبود

اما با چشم هایت که به سیاهی میرفت

میخواستم پاک

                   به خاک سیاهم بنشانی

اصلن

میتوانستی ترکه برداری

و حسابی به جان شعرهایم بیفتی

و تا روزگاره سپیدشان را سیاه نکردی

دست از سر کچلشان بر نداری

که سرشان بی کلاه بماند

 

اما دست به سرم که کردی

دیگر

سر هیچ کلمه ای از خاک بر سر بودنم

بی کلاه نماند

 

از آن روز به بعد

تمام الف های سرم کلاهدار شده اند

و صبح ها که بر می خیزم

بلند می گویم:

آ آ آ آ آه....

************

  ۲)

 

نشانی خانه اش را که پرسیدم

گفت:

       ـجهنم دره

از آن روز به بعد

سر و ته نقشه ها را هم آوردم

و حوصله ام را سر

 

هیچ دره ای

             ((جهنم دره))

                            نیست.

 

 **********

  ۳)

آب پاکی را که به روی دستم ریخت

دست از زندگانی شستم.

 

 

 دو شعر از من

 

۱)

تقویم نشان از فروردین دارد

اما من

    هرچه باریکتر میشوم

در تقویم این جنگل

نشانی از بهار نمی بینم

 

فقط کمی کلاغ

که نت های بلندشان را

ازلابه لای درختان روی خاک میریزند

فقط کمی کلاغ

و جاده ای باریک

که سرما را خو گرفته است.

 

 

 ۲)

این روزها میگذرد

حتی بدون تلخندی

تلخش به کنار

به وندی از خند هم راضیم

 

اما دریغ...

همیشه همین بوده است

خندش برای تو

تلخش برای من