آی نی زن که تو را آوای نی برده است دور از ره کجایی؟
نیما یوشیج
در چارچوب من
طبیعت
مازوی کهن سالی است
که بر دوش ها می گردانندش
من در امتداد ایستادنم
و ساعت در من
به وقت خون مردگی است
اگر تو آن مسیر سبز را بازآمدی
با شاخه های رونده بگو
در من زمان در امتداد ایستادن است
وقتی مه
کرانه های تنت را
در بر می گیرد
پاره های من را اسفندها بدرقه می کنند
در من طبل ها به شیون می کوبند
در تو چوپان ها به رقص می آیند
اگر من آن مسیر سبز را بازآمدم
با تو خواهم گفت
کویر
در امتداد خون مردگی است.
+ نوشته شده در چهارشنبه چهارم اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 10:18 توسط محسن احمدی
|