با سلام:

 

۱)

روزگارم سپید که نبود

اما با چشم هایت که به سیاهی میرفت

میخواستم پاک

                   به خاک سیاهم بنشانی

اصلن

میتوانستی ترکه برداری

و حسابی به جان شعرهایم بیفتی

و تا روزگاره سپیدشان را سیاه نکردی

دست از سر کچلشان بر نداری

که سرشان بی کلاه بماند

 

اما دست به سرم که کردی

دیگر

سر هیچ کلمه ای از خاک بر سر بودنم

بی کلاه نماند

 

از آن روز به بعد

تمام الف های سرم کلاهدار شده اند

و صبح ها که بر می خیزم

بلند می گویم:

آ آ آ آ آه....

************

  ۲)

 

نشانی خانه اش را که پرسیدم

گفت:

       ـجهنم دره

از آن روز به بعد

سر و ته نقشه ها را هم آوردم

و حوصله ام را سر

 

هیچ دره ای

             ((جهنم دره))

                            نیست.

 

 **********

  ۳)

آب پاکی را که به روی دستم ریخت

دست از زندگانی شستم.

 

سعید توکلی

مجموعه غزل دوست عزیزم سعید توکلی با نام اگر پرنده ام چاب شد

دعوت میکنم دوستان و علاقه مندان غزل این مجموعه ی زیبارو بخونن و لذت ببرن.

 

۲ غرل از سعید توکلی

 

زندگي!   آزرده ام آزرده ام آزرده ام

دست بردار از سرم من غنچه اي پژمرده ام

كاش مي شد كه بدانم چيستم يا كيستم

دل به يغما داده ام يا دل به يغما برده ام

فكر كن من با كدامين زخم ها زيباترم

خنجري بر سينه ام يا خنجري بر گرده ام؟

كوچه ها سردند و دلگيرند و من ترسيده ام

كوچه ها سردند و دلگيرند و من افسرده ام

كي به آن خوشبختي موعود دستم مي رسد

مي رسي روزي و مي بيني كه ديگر مرده ام

 

        .......................................

 

از عاشقی دل کندم از تو دل بریدم

اینروز ها می ترسم از بخت سپیدم !

با آخرین گنجشک ها از شهر رفتی

من مانده ام با بال های نا امیدم

بود و نبودم فرق چندانی ندارد

آیینه ی آهم رفیقان ! بشکنیدم

یاران به سویی می روند و من به سویی

ایزد چرا اینگونه تنها آفریدم؟

پرهیزی از تیغ اجل دیگر ندارم

من آنچه از دنیا نباید دید دیدم !

 

 

 

 دو شعر از من

 

۱)

تقویم نشان از فروردین دارد

اما من

    هرچه باریکتر میشوم

در تقویم این جنگل

نشانی از بهار نمی بینم

 

فقط کمی کلاغ

که نت های بلندشان را

ازلابه لای درختان روی خاک میریزند

فقط کمی کلاغ

و جاده ای باریک

که سرما را خو گرفته است.

 

 

 ۲)

این روزها میگذرد

حتی بدون تلخندی

تلخش به کنار

به وندی از خند هم راضیم

 

اما دریغ...

همیشه همین بوده است

خندش برای تو

تلخش برای من