این پست را نوشتم که بگویم دکتر ژاله وبلاگش را تعطیل کرد و خاموش شد.این دو شعر تقدیم به دکتر ژاله و شانه های خمیده امان...

 

۱.

 

زندان از میله ها شروع می شود

و به میله ها ختم می شود

 

وطن از مرزها به مرزها

 

۲

 

بر سینه ام زخم های عمیقی هست

انگار کسی مرا

با زیر سیگاری

اشتباه گرفته است.

 

 

چند عاشقانه ی کوتاه

 

به همه ای که اوست...

 

۱.

 

ماهی کوچکی باشم

تورت را پهن کنی

میان دست هایت بمیرم

 

۲

 

معلوم می شود که بازگشته ای

خانه اگر پر از بوی اسفند باشد

چشم بد دور عزیزم

چقدر زیبا شده ای.

 

۳.

 

به کدام سمت رفته ای

که هر روز به خیابان  می آیم

و سراغت را از پلیس ها می گیرم؟

 

۴

 

عکست را در تمام بیلبورد ها نصب کرده اند

تابلوهای راهنمایی

مسیر خانه ی تو را نشان می دهند

 

من دیوانه شده ام

یا شهردار عاشق تو شده؟